15:12
1400-01-19
کد خبر: 9162
خمینیچیلر روایت ششم؛
نگاهها در ایران اندکی اصلاح شد به آذربایجان. طرف آذری به کمکهای ایران اعتراف میکند. اما موشدوانیها هنوز هست. اما اتفاقات بزرگی افتاده است. جبهه مقاومت در آذربایجان جای پا یافته است و مردم در مواقف مختلف سر دین و شیعهگی خود ایستادند و میایستند.
آناج-گروه قفقاز و ترکیه؛ خمینیچیلر/ روایت ششم- مهدی نعلبندی: مجوز رسمی حزب اسلام که اولین تشکل رسمی سیاسی و اجتماعی خمینیچیلر بود از ۱۹۹۵ به این سو منحل شد، اما حزب از طرف دولت جمهوری آذربایجان به عنوان تشکیلات جنایتمحور و گروه تروریستی اعلام نشد و با وجود ممنوعیت کامل فعالیت تشکلهایی مانند اخوانالمسلمین مصر و گروه فتحالله گولن ترکیه، فعالیت واقعی و عضویت در حزب ممنوع و مجازاتی نیز برای داشتن نشان و پرچم حزب تعیین نشد و حزب، نشریه خود را داشت.
در سالهای ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۵ حاج علیاکرام علیاف از حزب اسلام به مجلس ملی راه یافت. سخنرانی حاجی در حضور حیدر علیاف که در مستند حاج علیاکرام هم آوردهام مربوط به این سالهاست. جمله طلایی او در این سخنرانی جملهای است خطاب به مرحوم حیدر علیاف:
– اگر از خدا دور شوید به فلاکتی اسفناکتر از امروز خواهیم افتاد.
دستگیر حاج علی اکرام به اتهام جاسوسی
در سال ۱۹۹۵ است که رهبری حزب و معاون او به اتهام جاسوسی برای ایران دستگیر و زندانی میشوند و مجوز حزب هم لغو میشود.
حاجی کبلاغا از مؤسسین حزب در سال ۱۹۹۸ و حاج واقف عبداللهاف معاون تشکیلاتی حزب در سال ۲۰۱۲ در زندان بدرود حیات گفتند.
رهبری حزب در حال حاضر با دکتر حاج موسم صمدوف است، جانشین او حجتالاسلام الهام علیاف، معاون تشکیلاتی حزب وقار ایبایف و معاون سیاسی حزب عاکف حیدرلی است.
ارگان مطبوعاتی حزب از ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۴ هفتهنامه “نبض” بود که با صاحب امتیازی ناطق کریماف و سردبیری قربان جبرییل منتشر میشد.
از ۷ آگوست ۲۰۱۴ به این سو مجوز نبض لغو و هفتهنامه “یئنی نبض” یا همان “نبض نو” با صاحب امتیازی میرزه مورتوضوف و سردبیری فواد نجفاف به عنوان ارگان رسانهای حزب منتشر میشود.
از نویسندگان نبض نو نازله نریمان را میتوان نام برد.
و اما بعد؛
ده سال از درگذشت حاج علیاکرام علیاف میگذرد و انتشار این قسمت از روایت خمینیچیلر مقارن خواهد بود با دهمین سالگرد او.
عصر پنجشنبه ۲۶ اسفند ۸۹ پیامکی برایم آمد و چشمانم به اشک نشست: “انالله و انا الیه راجعون. آقای حاج علیاکرام به رحمت ایزدی پیوست.”
در راه خانه بودم با ابوالفضل علایی. ابوالفضل در حوزه برونمرزی زحمات زیادی کشیده و گمنام مانده است.
از دم در خانه برگشتیم اداره و یکراست رفتیم استودیو و برنامهای ساختیم به یادش. اسم برنامه را گذاشتیم “الهی سیاستچی”. سیاستمدار خدایی.
عشق حاج علی اکرام به رادیو بروزن مرزی تبریز
حاج علیاکرام، عاشق رادیو برونمرزی تبریز بود و در کتاب خاطراتش، و نیز بارها و بارها در مصاحبههای دیگرش گفته است که رادیو برونمرزی تبریز برای دینداران جمهوری آذربایجان حکم حوزه علمیه قم و نجف اشرف را داشته و دارد.
مرحوم حاجی سال ۱۹۸۹ در ترکیب اولین گروه حاجیان اعزامی از شوروی راهی حجاز و سپس عراق شد و در حرم حضرت عباس، شعار مرگ بر آمریکا، درود بر خمینی و مرگ بر صدام سر داد.
دوستی نزدیک حاج علی اکرام با رهبر انقلاب
در همان سفر به دیدار آیتالله خویی رفت و بعد هم سوریه و ایران و دیدار با رهبر انقلاب و رئیسجمهور وقت.
دوستی نزدیک با امام خامنهای داشت و انگشتری به یادگار از ایشان.
تجلیل هفتاد سالگی حاجی را سال ۲۰۰۹ در باکو گرفتند.
مصاحبهای از او در هفتهنامه نبض منتشر شد با تیتر “کشمکشلی عؤمرون ۷۰- جی باهاری”. هفتادمین بهار عمری پر کشاکش.
آبان ۸۹ رفتم نارداران برای ساختن مستند حاجی.
پایان یافتن مستند مقارن شد با چهلم درگذشت او.
توفیق بود و قسمت، ساخت این مستند برای من.
روایتش را در همسایه خانهزاد آوردهام.
کتابی که ۲۰۱۰ نوشتم و ۲۰۱۱ منتشر شد. همان ۹۰ خودمان.
اصلاح نگاه به آذربایجان در ایران
در ده سال اخیر، اندکی شرایط عوض شد.
نارداران را که زدند خیلی جاها شد نارداران.
نگاهها در ایران اندکی اصلاح شد به آذربایجان.
کم کم داریم حرف میزنیم با هم.
طرف آذری به کمکهای ایران اعتراف میکند.
اما موشدوانیها هنوز هست.
باشد که حاج موسم و حاج طالع و حاج الهام و حاج آبگول هنوز در زندانند، اما اتفاقات بزرگی افتاده است.
جبهه مقاومت در آذربایجان جای پا یافته است و مردم در مواقف مختلف سر دین و شیعهگی خود ایستادند و میایستند.
خدا رحمت کند حاج قاسم را. وقتی شهید شد هشتاد هزار پروفایل شد عکس حاجی.
جای حاج علی اکرام خالی است در این روزهای جمهوری آذربایجان. باقی روایت بماند برای بعد.
انتهای پیام/
سلامبهبهانهتاسیساستانجدیدنام
قسمتیازآذربایجانرادرنقشهایران
حذفمیکنندآستاراوتالشو….
گیلانمیشود زبانملیو مادری
آذربایجانبایکوتمیشود.و…
باآذربایجانهمچونیکمستعمره
بدبخترفتارمیشودبرویدبخوانید
مرحومشهریاروجلالآلاحمدگفتند
حرفمننیستاینآقادمازناردرن
میزندبعدبهجهتتملقمیگوید
نارداران وقتیناردرنهایخودمان
میشودنارداراناینجایکچیزیمشهود
استتملقوخودگولزنینفاق