14:48
1399-08-29
کد خبر: 718
جامعه حسینی تبریز بار دیگر یکی از مداحان و پیرغلامان خود را از دست داد.
گروه فرهنگ و جامعه آناج؛ این روزها خبرهای خوبی در جامعه به گوش نمیرسد. عدهای بر اثر بیماری و برخی دیگر بر اثر کرونا دنیای خود را ترک میکنند. اینبار داغ از دست دادن حاج محسن عسگری، جامعه مداحی و هیئات حسینی تبریز را داغدار کرده است.
حاج محسن عسگری مداح و پیر غلام اهل بیت روز گذشته دار فانی را وداع گفت و به دیار معبود شتافت. تسلط او بر شعر و مدح اهل بیت، مرحوم عسکری را به یکی از مداحان بزرگ تبریز تبدیل کرده بود. علاوه بر مداحی، منش و نوع ارتباط قلبی او با حضرت سید الشهدا نیز زبان زد خاص و عام بود. مرحوم عسکری مدتی پیش در گفتوگویی با سایت عقیق به برخی از اعتقادات و باورهای خود درباره اهل بیت(ع) اشاره داشته است که بازخوانی آن در این روزها خالی از لطف نیست. در ادامه بخشی از گفتوگوی ایشان را باهم میخوانیم:
اوایل که شروع کردم به خواندن، صدایم گیرایی نداشت. مجلس خراب کن بودم. یک بار یادم هست یکی از کفش جفت کنهای هیات به من گفت: فلانی تو مجلس را خراب میکنی، از این هفته دیگر خودت نیا چون همه به من میگویند که بگو این آقا دیگر نیاید.
من هم متوسل شدم به حضرت زهرا (س) که خانم یک عنایتی کن. تعارف نمیکردیم، واقعاً از خانم طلب استمداد را که همیشه باید بکنیم، میکردیم. شاعری داریم ما، از شعرای خوب تبریز آقای ذهنیزاده، میآمد جلسه ما و با صدا هم میخواند. تصادفا در جلسه ای ایشان سرماخوردگی عجیبی داشت. به ایشان پیشنهاد کردند که بخوان، گفت که مریض هستم و نمیخوانم.
گفتند یک چهار خطی بخوان. ایشان شروع کرد با اینکه سینهاش خیلی خراب بود کلمه کلمه یک رباعی خواند، مثلاً یک کمی رباعی میخواند و سرفه میکرد. با آن حال خواند و مجلس تقریباً گرفت. آنجا پیش خودم گفتم که این میتواند نوعی سبک باشد. چرا من اینجوری نخوانم. حالا که صدا ندارم.
ببینید امام حسین(ع) شهید نشده که من مغازه زرگری باز کنم. من نمیگویم که پول گرفتن ایرادی دارد. ائمه دادند و اینها هم گرفتند، فروختن ایراد دارد. تعیین کردن ایراد دارد. هر چی بدهی کم است و هر چه بگیرد زیاد است. اگر بخواهد امام حسین(ع) را بفروشد هر چی بدهد کم است. اما اگر بخاطر دلش باشد هر چی بگیرد زیاد است.
من گاهی در خلوت خودم میگویم که یا اباعبدالله بعد از پنجاه سال نمیتوانی به من بگویی برو. پنجاه سال من را نگه داشتی. اگر به دردت نمیخوردیم همان روز اول ما را رها میکردی. علاقه را گرفتن و یا توفیق را ازما گرفتن که برای این ها سخت نبود و کاری نبود.
قبول کرده منتها باید این قبولی را همه مداحان و هیئتیها مراعات کنند. بدون دعوت نمی شود جایی رفت. بدون اجازه پیش مدیرکل نمی شود رفت. دستگاه امام حسین(ع) خیلی بالاتر از این هاست. مسلماً اجازه داریم بیاییم. منتها این جایش خیلی قابل تأمل است که دعوت شدیم ولی اسم مان را قلم نزنند. دفعات بعد از قلم نیفتیم. همیشگی باشیم.
اگر در لحظات آخر عمر شما، سیدالشهدا به بالینتان بیایند چه می گویید؟
بلند می شوم و می گویم که آقا ممنونتم که اجازه دادید پنجاه سال برایتان بخوانم. بلند می شوم و می گویم که آقا من همان هستم که پنجاه سال است که می خوانم:
جانبازی و مرگ سرخ و شمشیر/ بهتر زحیات ننگ و تحقیر
بیعت نرسد به روبه از شیر/ باران اگرم ببارد از تیر
این ره بروم که راهم این است
انتهای پیام/