10:00
1399-10-13
کد خبر: 2973
ماجرای شکست حصر آمرلی به روایت رزمنده ترکمن؛
گفتوگوی آناج با رزمنده ترکمن شهر آمرلی، از تاثیرگذاری معنوی شهید سلیمانی میان اقوام و مسلمانان پردهبرداری میکند.
گروه فرهنگ پایداری آناج؛ ناحیه آمرلی یکی از مناطق تابعه شهرستان طوزخرماتو در استان صلاح الدین عراق است که از شهر کوچک آمرلی و تعدادی روستای اطراف تشکیل شده و ترکمانهای شیعه عراق در این محل زندگی میکنند.
نام آمرلی، زمانی بر سر زبانها افتاد که درکنار سقوط شهرهای بزرگی همچون موصل و تکریت در عرض چند روز، این شهر کوچک با وجود محاصره از تمامی جهات نزدیک سه ماه مقابل داعش مقاومت کرد و سرانجام حصر شکسته شد.
مجاهدت مردان و زنان آمرلی تا به این لحظه ناگفته مانده. و گفته میشود زنان آمرلی همواره نارنجک همراه خود داشتند تا زنده به دست داعشیها نیافتند!
انس آمرلی یک از رزمندگان ترکمن حشدالشعبی در کرکوک عراق است او همه اتفاقات را به چشم خود دیده و در نبردها حضور داشته. خاطرات تک تک حاضران در جنگ با داعش خصوصا اهالی آمرلی که ماهها در محاصره بودند شنیدنی است.
از تحریریه آناج با انس به گفتوگو میپردازیم. جوانی 30، 35 ساله. به دلایل امنیتی از فیلم و تصویر واضح معذوریم اما میتوان خاطراتش را مکتوب کرد. او خاطرات عجیبی از آمرلی تعریف میکند اما نُقلِ حرفاهایش، سردار شهید سلیمانی است. او حاج قاسم را دلیل پیروزی جبهه مقاومت و شکسته شدن حصر آمرلی می داند.
شهید سلیمانی، دلیل شکست حصر
انس میگوید: تمام اهالی شهر آمرلی تُرکزبان بوده و مذهب شیعه دارند. داعش برای همین شهوت تصرف آمرلی را داشت. آنها هجوم آوردند و شهر را محاصره کردند. داعشیها میگفتند، اینها رافضی هستند و خونشان باید ریخته شود.
آنها چندین بار حمله کردند تا آمرلی را اشغال کنند اما نتوانستند. روزهای سختی بود، موصل و کرکوک چند استان و شهر بزرگ دیگر به دست داعش افتاده بود. برای همین کل کشور درگیر شد و ما اینجا در آمرلی نه ارتشی داشتیم نه سلاحی برای دفاع!
ترکان عراق، اکثرا در شمال کشور ساکن هستند. قبل از محاصره آمرلی، چند شهر ترک نشین همچون تلعفر اشغال شده بود. در تلعفر و اطراف طوزخرماتو، داعش زنان را اسیر و با خود برده و جوانها را هم کشته بود. 40 روز از محاصره آمرلی گذشته و از ارتش و حکومت عراق کسی کمک حال ما مردم این شهر نشده است. هیچ کس خبر نداشت که اگر داعش وارد این شهر کوچک شود 2 هزار نفر را خواهد کُشت!
ماموریت بیرحمانهی بغدادی به والی موصل
انس آمرلی خاطرهای از روزهای حصر نقل میکند. او میگوید: والی موصل که داعش تولیت موصل را به او سپرده و از فرماندهان تشکیلاتشان بود، روزی این والی با فرماندار آمرلی تماس گرفته و گفته که ابوبکر بغدادی خودش شخصا به او ماموریت داده که آمرلی را به تصرف کند. والی موصل در این مکالمه به فرماندار گفته بود که وقتی وارد شهر شوند همه را از کودک تا پیر و جوان و حتی زن ها، سر خواهند برید!
انس میگوید: آن شب، شب شهادت امام علی(ع) بود و داعشیها حمله گسترده و سنگینی کردند که تا دو روز ادامه داشت. 44 روز از شروع محاصره میگذشت، نه نیروی نظامی داشتیم و نه به اندازه کافی سلاح و مهمات. فقط توانستیم به بیرون از شهر پیام بفرستیم. 8 نفر از نیروهای حزب الله عراق با زحمت فراوان از مسیر هوا خودشان را به داخل شهر رساندند و بیش از یک ماه کنار ما ایستادند.
حاج قاسم وارد میشود..
مجاهد عراقی در ادامه سخنانش به حضور سردار سلیمانی در آمرلی اشاره میکند. او میگوید: هفتادمین روز محاصره آمرلی بود که هواپیمایی به آمرلی آمد. قبل از آن، معمولا دو هواپیما همزمان میآمدند و آذوقه و کمی سلاح برایمان می رساندند اما این بار فقط یک فروند هواپیما نزدیک ظهر آمده بود.
به ما گفتند حاج قاسم به آمرلی آمده. ما هم به استقبالش رفتیم. آن زمان حاج قاسم را زیاد نمی شناختم. او را یک مستشار نظامی از طرف ایران برای مشورت نظامی معرفی کرده بودند. حاج قاسم با خود 6 دوربین دید در شب آورده بود. این دوربینها واقعا نیاز بود چراکه داعشیها در شب به راحتی میتوانستند عملیات انجام دهند و ما به دلیل نداشتن دید، همواره با غافل گیری مواجه میشدیم. بعد از رسیدن دوربینها، این مشکل حل شد.
شهید سلیمانی؛ قوت قلب رزمندگان ترکمن
انس نقل میکند: هر روز بیش از 40 خمپاره و توپ به آمرلی زده می شد. ما به حاج قاسم گفتیم، چرا اینجا آمدهاید خطرناک است، برای ما اتفاقی بیافتد ایرادی ندارد اما شما مستشار مهمی هستید. حاج قاسم دستش را آرام به سینه نفری که این حرف را زده بود گذاشت و گفت: “شاید دل شما به خاطر من بترسد اما نگران نباشید، دل من هم نمیترسد. البته شما هم نترسید(با خنده). من هم مثل شما یک مجاهدم و از شما جدا نیستم. همه ما در مسیر امام علی(ع) و اهل بیت(ع) هستیم، راه ما راه شهادت است” این جملات حاج قاسم قوت قلبی به نیروها داد.
حاج قاسم: من آمرلی نمیبینم، کربلا میبینم!
انس به دقایق پایانی حصر اشاره دارد. بعد از 84 روز، قرار بود آمرلی از محاصره داعش رهایی یابد. او خاطرهای به روایت یکی از رزمندگان حشد الشعبی بازگو میکند. او میگوید: روز شکست حصر آمرلی، بالای کوه مشرف به شهر بودیم. مقدمات حمله را بررسی و آماده میکردیم و حاج قاسم با دوربین داشت منطقه را رصد میکرد. به ایشان گفتم، حاج قاسم، آمرلی را می بینی؟ برگشت و گفت: من آمرلی نمیبینم، کربلا می بینم که انگار امام حسین و یارانش در محاصره هستند و می رویم تا آنها را نجات دهیم. جملات حاج قاسم بین نیروها پیچید و انگیزه چند برابری برای مجاهدین ایجاد کرد و در عرض مدت کوتاهی حصر آمرلی شکسته شد.
دوری سردار از خانواده بیشتر از رزمندگان بود
مجاهد و راوی ترکمنِ گفتوگوی ما میگوید: وقتی اطراف شهر آزاد و مسیری برای آمرلی گشوده شد، حاج قاسم نزد رزمنده ها رسید. یکی از جوانها جلو آمد و گفت من 3 ماه است که در همین خاکریزم و اصلا خانه نرفتم. حاج قاسم احسنتی گفت و از او تشکر کرد. ما از حاج قاسم پرسیدیم شما چه مدت است که خانه نرفتید و خانواده را ندیده اید. حاج قاسم چیزی نگفت اما اصرارمان ادامه داشت. آخر سر مجبور شد بگوید. سرش را پایین گرفت و گفت، پنج ماه و نیم است خانواده را ندیدهام. همه ما خجالت کشیدیم و شرمنده او شدیم.
انس به زوایای دیگر اقدامات سردار سلیمانی اشاره کرده و میگوید: حاج قاسم فقط به ترکها کمک نکرد، او به عربها، کردها، سنی ها و حتی مسیحی ها هم کم کرد.
حاج قاسم؛ منجی اقوام دربرابر داعش
در ماجرای محاصره اربیل، کردها از حکومت مرکزی عراق کمک خواستند اما پاسخی نگرفتند، وقتی از جمهوری اسلامی کمک خواستند حاج قاسم با چند نفر از رزمنده های خودش به اربیل آمد و یک هفته جنگید و اربیل را نجات داد. اگر حاج قاسم نبود اربیل و سلیمانیه سقوط می کردند.
انتهای پیام/