3:35 بعد از ظهر
1400-01-19
کد خبر: 9113
تیم قدیمیفوتبال آذربایجان این روزها با حواشی مختلفی دست به گریبان است؛ شرح حال این تیم را در دنیای موازی میخوانید.
گروه ورزشی آناج: ماشینی بسیار گرانبها و ارزشمند را تصور کنید که عدهای سرنشین با آن در حال رانندگی در جادهای سخت و صعبالعبور میباشند.
ابتدای حرکت، مسیری سرسبز و با منظرههای دلپذیر وجود دارد که مسافرین آن ماشین، با لذت تمام در حال عکاسی و شوخی و خنده با یکدیگر هستند.
در بین راه، متوجه میشوند که رانندهی ماشین نه تنها گواهینامهی رانندگی ندارد، بلکه تجربهی رانندگی را هم ندارد. به صاحب ماشین و سرنشینان آن اخطار میدهند ولی آنها فقط میخندند و توجهی نمیکنند.
کمیجلوتر، جاده باریکتر و هوا تاریکتر میشود و احتمال سقوط ماشین به دره میرود. راننده و مالک ماشین توجهی به اخطارهای پلیس و سایر مسافرین و حتی دلسوزان نمیکنند و کماکان رانندهی بیتجربه و ناشی، پشت فرمان نشسته است.
برف و بوران شدت میگیرد. ماشین مدام میلغزد و هیچ امیدی به رسیدن به مقصد وجود ندارد. مالک ماشین به سرنشینان میگوید: کدامیک از شما اصلا رانندگی بلد نیستید؟ دو نفر دست بلند میکنند که یکی از آنها کودکی ۶ سالهای است. مالک راننده را پیاده میکند و آن فرد اما بزرگسال و ناشی را پشت فرمان مینشاند.
ماشین تقریبا در مسیر سقوط به ته دره قرار دارد. مالک و سرنشینان کماکان میخندند و شوخی میکنند تا مبادا کسانی که از بیرون به ماشین نگاه میاندازند، احساس کنند که سرنشینان ترسیدهاند.
کمیجلوتر، ماشین میلغزد و تقریبا در لبه دره قرار میگیرد. همه فریاد میزنند و از مالک درخواست یک جرثقیل یا رانندهای مجرب میکنند تا بلکه از سقوط ماشین جلوگیری کند.
مالک به آنها میگوید؛ نگران نباشید، من یک ماشین دیگر دارم و همین الآن کمیجلوتر منتظر ایستاده است ولی برای نجات این ماشین هم فکر بکری دارم.
او کودک ۶ ساله را پشت فرمان میگذارد و خود سوار ماشین دیگری میشود و همچنان میخندد و میخندد و میخندد.
شما بگویید، با این وضعیت، سقوط ماشین حتمینیست؟
نگارنده: امیر قشونی
انتهای پیام/